درباره وبلاگ ![]() سلام به همه دوستان این وبلاگ و درجهت شناساندن هرچه بهترایل سربرزملکشاهی درست کردم به این امیدکه مقدمه ای باشه برای برداشتن گامهای بزرگترومحرکی بشه واسه همه دوستداران اقوام مختلف به خصوص ملت کرد که بادرست کردن سایت وبلاگ یاهرچیزیکه توانشودارن مانع ازبین رفتن سنن,زبان,پوشش و...بشن کم و کسریی دیدین به بزرگیتون ببخشین هنوز درآغازراهیم به امید سربلندی وپیروزیتان موضوعات
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
ملکشاهی ژیانه م ژیانم بئ تو ژانه چکامههای جاویدان «ولی بیگانه»
شفق/ ولي محمد اميدی کارزانی فرزند عظيم در سال 1301 هـ.ش در روستاي «كارَزان » از توابع شهرستان...
شيروانچرداول چشم به جهان گشود. وي در ميان زندگي بيآلايش ايلاتي و كوچ نشيني نشو و نما يافت. همين شيوهي زيست ، بيشترين تأثير را در شعر او بر جاي نهاده است . اميدي در سال 1326 با دختر عموي خود ازدواج نمود كه حاصل اين زندگي مشترك دو پسر و دو دختر ميباشد. وي در سال 1336 به گيلانغرب مهاجرت نمود و در روستاي عليخانآباد به كشاورزي مشغول شد ، سپس در سال 1352 براي يافتن كار به تهران رفت و در كارخانهاي مشغول به كار گرديد ، و بعد از 18 سال خدمت در سال 1371 بازنشسته شد . وی پس از سالها دوری از زادگاه در تاریخ 12/10/1386 دار فانی را وداع گفت و در آرامستان بهشت رضای ایلام به خاک سپرده شد . هوش سرشار ، طبع روان و قریحهی ذاتی او سبب شد که قدم در وادی شعر نهد و در محافل شعری حضوری به هم رساند و با سرایش چکامههای بلند و سنجیده نام خود را در تاریخ ادبیات کردی جاودان نماید . امیدی چنان که به کرات تصریح نموده در شعر « ولی بیگانه » تخلص نموده است . تا ئه ڵ بانم بوو خاك زه مانه خه ڵك بزانن نام ۆه لي بيَتانه شبانگاهان منزل پدري وي محفل شعرخواني شاعران بوده است . وي در اوان نوجواني با استماع شعر شاعران كلاسيك و متون كهن كردي نظير شاهنامهي كردي ، شيرين وفرهاد ، بهرام و گل اندام ، حماسههاي مذهبي و... بر دانش شفاهي خود افزوده و استعداد شاعرياش را پرورش داده است . لذا مي توان اذعان داشت كه استاد واقعي اميدي همانا جلوه هاي طبيعت ، اشعار متقدمان و هوش سرشارش بوده است . طبعا از اين حيث از تأثيرپذيري زبان و ادب فارسي به دور بوده است . شاعر ضمن برخورداري از اصالت زباني و سلامت بياني به سبب بالندگي در فرهنگ بكر منطقه اشعارش انباشتي از واژگان كهن و اصيل كردي است. قالب اشعار خصیصه و طبیعت بارز و برجستهی شعر کردی بر تنوع و تکرار قافیه ، ضرب آهنگ کلام و موسیقی بیرونی و دورنی استوار است . امیدی با عنایت به این سنت ادبی ، شط خروشان کلام را در قوالب کهن کردی و متعارف ریخته و حتی در پارهای موارد- که در ذیل بدانها اشاره میشود – طرحی نو درانداخته و از قالبهای ابتکاری بهره جسته است . الف ) مثنوی مثنوی قالبی است ده هجایی که هر مصرع آن از دو دسته هجای پنج تایی تشکیل میشود درمثنوی کردی كيفيت هجا مد نظر نیست و عموماً مانند اوزان دوری پس از هر نيم مصرع مکث کوتاهی لازم است . این قالب از قالب های کهن و پرکاربرد شعر در کردستانات از گذشته تا امروز است اگر شعر « هرمزگان » را که در سالهای نخست پس از اسلام سروده شده به عنوان کهنترین سند قدمت زبان کردی مدنظر قرار دهیم **هورمزگان رمان ئاتران کوژان
ترجمه: قاطبهی آثار امیدی نیز دراین قالب سروده شده است هر چند که شاعر دراغلب موارد به چهارچوب مثنوی وفادار نبوده و با آوردن چند بیت مصرّع و حتی مردف در صدد افزایش آرایش کلام و گرایش به قوالب ابتکاری بوده است . ب ) مثنوی – غزل این قالب از نظر جایگاه قافیه ، همان مثنوی است اما همانند غزل کل مصرعها را ردیفی مشترک به هم پیوسته مینماید این نوع شعر از قوالب ابتکاری و غیر معروف در شعر فارسی قلمداد شده است . درصورتی که در ادبیات کردی به جهت کاربرد فراوان ، یک سنت ادبی محسوب میشود با این تفاوت که در پارهای موارد درمثنوی – غزلهای کردی ابیات مردف تنها در بخش آغازین یا میانی شعر آورده میشود نمونه این گونه قالب در اشعار سید یعقوب ماهیدشتی ( ف 1292 هـ .ق ) ، ولی دیوانه ، خانای قبادی و امیدی به وفور یافت میشود : دايَم طــووشـةوانـطَ بــةزم سـوَر ئةو خوةم تـةوةن بةردةيَ دةس ضاو دوَر ئةو خوةم وةنــةيَ شــكاران جايَ بيَ مةيَل ئةو خوةم مــةجـنـوون سارايَ دةيَشت لةيَل ئةو خوةم وة حــيلةيَ نــةوفـلَ بيَ مـةيَلي ئةو خوةم كةنـيـز وة عـرووس جايَ لةيَلي ئةو خوةم مي توان به نمونههای دیگر درهمین دفتر به ابیات 9 تا 18 شعر « مةيَمط » ، ابیات 4 تا 6 شعر « دامان مانيَشت » و ... اشاره نمود . ج ) توره ( torra ) « تورِ » در زبان کردی گویش فیلی به معنای رد و اثر ممتد است ؛ ظاهراً « توره » صفت نسبی این واژه میباشد اما از لحاظ ادبی به غزلی تمام مَطلع اطلاق میشود . این قسم شعر از قالبهای کهن کردی گورانی است که شاعران بر خلاف غزل متعارف فارسی با آوردن قافیههای یکسان برای تمام مصرعها ، فضای کاملاً موسیقایی و مطنطن و گوشنواز ایجاد مینمایند . بسامد کاربرد این قالب به حدی است که مردمان این دیار خاصه درملکشاهی مابین توره و سایر قالبها تمایز خاصی قایل هستند . سرتاسر دفاتر یارسان ( کلام سرانجام ) مشحون از تورههای نغز و پر مغز است . از شاعران مفلق و توانا در گذشته میتوان به عابدین جاف ، ملا ولدخان گوران ، ملا نجف ، خانه داجیوند و از معاصرین میتوان به فرهاد شاهمرایان از شاعران ملکشاهی اشاره نمود . امیدی نیز به تبعیت از این سنت ادبی در پارهای موارد تورههای نغز سروده است اما تورههای شاعر همانند استادان پیشین نظیر : ولی دیوانه ، بیسارانی ، خان الماس کندولهای ، خانای قبادی و شاکه و خان منصور و ... کاملاً مستقل محسوب نمیشوند چه شاعر در آغاز ، میان و پایان مثنویهای از توره بهره جسته است نمونهی بارز آن شعر « قلاقیران » است که در واقع از چند توره متشکل شده است یا قطعهی آغازین شعر « طولَةم زةرد » که يك توره ي سخته محسوب مي شود : ئه ۆسا ۆه مه ێمت شووق و سه رشار بـوً(وً:و دونقطه) ئـــاۆ تولَةم زه رد جـــاێ مـارِت بار بـوً قـوو قوو سيَادان زاك وو ته ۆار بـوً بريقه ێ شاڵ وو شه نت وو قه تار بـوً ئــــرتبـــات رِێه ێل ســمكوو سووۆار بـوً سه رحه د نه سه نجه ێ مـــــه ردان كار بـوً زمســــان منته زر فه سڵ ۆه هار بـوً داێـم كاره ۆان سه فه ری شـــار بـوً زلَه ێ مــــێ ته لان هزار هزار بـوً ته ۆره ماڵن جاێ خان و خونكار بـوً
د ) سه خشتی ( Sê xeşti ) از آن جا که این قالب ( سه مصرعی ) از قالبهای منحصر به فرد بوده و ادبیات کردی را در بین تمام ملل ممتاز و و مجزا مینماید – برخی از محققان احتمال دادهاند که این قالب در ادبیات ژاپن وجود داشته است - میطلبد در باب آن افزونتر کنکاش نمود . این قالب در میان روستائیان و ادب کلاسیک کرمانجی به مثابهی بخش اعظم و عمدهی کردها رواج تام و تمام دارد به عنوان نمونه : ئةز كـةلــيميَ كانـيـمـالم وة ثيَ تةرا ئةز دةنـالم ناليَ بةرخان ئةز دةكالم (کانی مال) هةر كةس ياري من هلطــريَ مـارةك وة سـةر دل بـطـريَ دةرمـان مةكـةن با بـمــريَ (سهراب فرهادی)
هم اكنون نيز اين قالب شعری درمیان گویشوران سورانی نیز طرفدارانی پیدا نموده چنان که « دیلان » از شاعران نوپرداز کردستان عراق ابیاتی عروضی در این قالب کهن سروده است : ديـســانـةوة نــةوروَزة ، بــةهــار طـولَي ئـالَة شةونم بة قةتيسي لة سةر ئةو نيَرطـسة كـالَة وةک ضاوة ض ضاويَ كة بة فرميَسك و كةذالَة ( دیلان ) در باب تمایز این قالب در کرمانجی و گورانی میتوان به دو عنصر وزن و استقلال آنها اشاره نمود . شعر سه خشتی درکرمانجی هشت هجایی و درگورانی ده هجایی میباشد از سوی دیگر این قالب درکرمانجی مستقل و بی دنباله است درصورتی که سه خشتي در ادب گوراني در پیکرهی مثنویهای کردی ظاهر میشود . هر چند درپارهای موارد این سه مصرعیها بیرون از قالب مثنوی از استقلال معنایی نيز برخوردارند :
مةزانــم مــردن هــا دة كةمينم توَم شعر شةنم وة سةرزةمينم تا دمــايَ مــردن زنــدة بـمينم این قالب در ادبیات ملکشاهی توره نیز خوانده میشود سێ کۆر ژه سێجور ها پێشتِ پِده ر یه کێ زێایی یه کێ سه رۆه سه ر یه کێ بێڵاۆی ئاۆ ێه کۆانێ'نگ که ر ( ولی محمد امیدی ) اميدي به گونه اي استادانه اين قالب را احيا نموده و به نوبهي خود حافظ اين سنت كهن و اصيل محسوب مي شود . کاربرد سه خشتی در پیکرهی مثنوی ظاهراً به دلایلی چند میباشد از جمله : در آغاز کلام جهت تغییر آهنگ شعر و جذب مخاطب نظیر چند بیت آغازین شعر میمک :
شاعريَ كي بوو نامة نطاريَ بضووطة مةيَمط خةوةريَ باريَ مــــةر وةلي مــةحــمةد ئميَدي فاميل دةروَن قـــــةتراني سياتةر ذة قـــيل قوَتةيَ فةرات و دجلة و دةليايَ نيل
در اثنای مثنوی ، عموماً جهت آرايش كلام يا انتقال از موضوعی به موضوع دیگر است که در این صورت با اندکی توسع میتوان آن را در حکم تجدید مطلع در قصیده دانست . نظیر بیت 11 که در شعر « ثاشةلَ ثيَةر » آمده است : جـةرخةيَ دوختةران ماوا ئــاســـمان ئةبـريق سـيميـن وة تــوو ثــةرِنيَان يةك يةك مــحةمةد مـةنيان وة دامان
در پایان شعر به مثابه ختم کلام است نظیر سه مصرعیهایی که در پایان اشعار « حةلةبضة» و « دةريايَ بيَ ثةيَ » آمده است : خـــــالَان هـــندوو لـــةعـل و دانةو دورِ تــةوَلةيَ مةهنةكةيل ئاهوو ذة طةل برِ تةمام كةفتةو دةس حةسةن خان قولَدرِ در سایر موارد صرفاً جهت آرایش کلام است . امیدی علاوه بر قالبهای یاد شده که از قوالب کهن ، رسمی و پرکاربرد کردی هستند به قالبهای ابتکاری و تفننی دیگر عنایت داشته است مانند تکرار مصرع « وة جةمالَ ثاك محةمةد سةلَةوات » در شعر « ثاشةلَ ثيَةر » و یا تکرار مصرع « هةيَ سةردار ئيَلَ ئةركةوازي هةيَ » در شعر « دةريايَ بيَ ثةيَ » که با اندکی تسامح میتوان آنها را در قالب مسمط – ترجیع ، قلمداد کرد اما در واقع نمیتوان بر هیچ کدام از توسعات قالبی ، نامی نهاد چه فقط یک شاعر بدان طبع آزمایی نموده و رواج عام نیافته است . درونمایه و خصایص شعری بخش عمدهی آثار شاعر در وصف رشادتهای مرزداران کُرد در نبرد با اعراب و بعثیها ، بزرگان دین و شخصیتهای تاریخی است از این جهت میتوان با اندکی تسامح این قسم اشعار را در نوع حماسهی تاریخی – دینی نظیر خاوران نامهی ابن حسام و شهنشاهنامهی صبا طبقه بندی نمود نه حماسهی اسطورهای و پهلوانی مانند شاهنامه ؛ چه هیچ یک از خصایص حماسهی ملی دراشعار امیدی دیده نمیشود . البته امیدی با به کارگیری اغراق ، مفاخره و زبان مطنطن سعی نموده اشعارش را به حماسهی ملی نزدیک گرداند اما در واقع مفاخره از فروعات حماسه است . بنای مفاخره بر اغراق در باب صفات نیکو و برجسته میباشد که شاعر در صدد است خود را انسانی مافوق طبیعی قلمداد کند . چنان که امیدی میگوید :
شاعريَ كي بوو نامة نطاريَ بضووطة مةيَمط خةوةريَ باريَ مــــةر وةلي مــةحــمةد ئميَدي فاميل دةروَن قـــــةتراني سياتةر ذة قـــيل قوَتةيَ فةرات و دجلة و دةليايَ نيل مفاخره در اصل برشمردن صفات جنگجویانه و ذکر رشادتهای پهلوانان است نظیر آنچه شاعر در باب دلاوری های نیروهای عشایر کرد و ایل خود در رویارویی و مصاف با اعراب و بعثیها در اشعار گولم زرد ، میمک و جنگ چچان آورده است . باری این طبقه بندی ( حماسهی تاریخی –دینی ) خالی از نارسایی و نقص نیست چه بخش دیگر اشعار را که میتوان در نوع ادبیات غنایی (Lyric ) طبقه بندی نمود اين اشعار عموماً مشتمل بر مضاميني چون حديث نفس ، وصف طبيعت ،عشق و علاقه به وطن ،مناجات و ...مي باشد . به گمان راقم سطور مناسبترین نامگذاري و طبقه بندی در حق اشعار امیدی همانا عنوان چکامه ( Ballad ) است . چکامه به نوعی شعر روایتی در دوران ساسانیان اطلاق شده است که شاعر به روایت داستان عشقی یا شرح جنگ و دلاوری پهلوانان میپرداخته است از این رو چکامه شباهت خاصی به بالاد در ادبیات انگلیسی ( در قرن 12 و 11 . م ) دارد . بالاد از لحاظ منشأ و پیدایش بر دو گونه است : بالاد عامیانه ( Folk ) که مکتوب نیست و سینه به سینه نقل شده و شاعر معینی ندارد . دوم بالاد ادبی ( Litreraey) که شعرا با الهام از بالادهای عامیانه سرودهاند . شهرت امیدی را باید مرهون سادگی بیان ، پرهیز از تصنع و خلق تصویرهای آشنا ، ایجاز گویی و پرهیز از اطناب دانست . به طوری که بسیاری از اشعار او که از نابترین احساسات انسانی نسبت به وطن ، طبیعت ، اجتماع و ... سرچشمه میگیرد مورد استقبال عموم واقع شده است . شاعر در مناسبتهای مختلف عموماً اشعارش را از بر میخوانده است از این رو تقدیم و تأخر و تکرار و گسستگیهایی در ابیات منظومههایش پدیدار شده است که مصحح کوشیده است با نظارت شاعر و ارشادات ویراستاران ، در میان این قطعات وحدت ایجاد نماید . از سوی دیگر برخی ابیات شاعر با اشعار عامیانه و فولکلور پهلو میزند . بیان و بدیع از آن جا که چکامه و حماسه متضمن خبر و رخداد مهم وبزرگی است دیگر چندان شاخ و برگ و آرایش کلام و صنایع بدیعی ضروری به نظر نمیرسد از سوی دیگر شاعر معتقد به بیان طبیعی ، طبع خداداد و پرهیز از تکلف و تصنع و لفظ پردازیهای ادیب مآبانه است چنان که میگوید : ذة شعر و هونةر دةس نةطوشانم هـةرضـط خـودا دا من ئةو رِشانم با این وجود شاعر خوش قریحه از صنایع لفظی و معنوی بسیار ، جهت آرایش کلام بهره جسته که به اختصار به مهم ترین آنها اشاره میشود :
التفات التفات یا خطاب شاعرانه ( Apostrophe ) دراصطلاح ادب صنعتی است که به موجب آن شاعر یا نویسنده دراثنای بیان مطلب ، از غیبت به خطاب توجه کند یا از خطاب به غیبت و در پارهای موارد به متکلم متوجه شود . ولی محمد با استادی خاصی دراشعار « شةونم ئةسر » و « بيَذةن و مةنيجة » این صنعت را به کار برده است . اغراق اغراق یا بزرگنمایی درواقع جزء ذات انواع شعر حماسی است و شاعر به تبعیت از این سنت در سرتاسر اشعار از این صنعت بهره جسته است : بــيلا بـواريَ ئةور خويَن وة ناز طولَ زةخم لالَة ثةرِة كرديَة واز یا : مةيَمط وارانة ذة خرمةيَ طولة بــاسي بــردنـة تا شــتــر مــلة استعاره در شعر امیدی پدیدههای طبیعی چون کوه ، رود ، دشت و درخت جان و حیات دارند و به گفتگو برمیخیزند مانند تشخیص در بیت زیر : « قـــلَارِةنطَ » نـــوورِيَ وة رِوَ نازةوة « مانيَشت » وةيَ كراس يـةقة وازةوة استعاره های مصرحهی او گاه تلمیح گونه و ذهن برای فهم آن نیازمند تأمل و تلاش بیشتری است چنان که در ابیات زیر « سپاه اسکندر » استعاره از مژههای یار است :
شــــووقي بان سةروةن بريقةيَ ئةقراج سثايَ ئسكةندةر ذة خوةر مةسةن باج تـــيثارِايَ بذانطَ وة تماشايَ خوةر ذةو بوونة واتم سثايَ ئسكةندةر تشبیه توصیفات شاعر دقیق و رنگارنگ و تشبیهاتش ملموس و آشنا و زود فهم است : مِ لــةيَ تةيَرانة شـــار مةركةزة ثةردةيَ دلَةطةم ثةرِةيَ قاقةزة ســـفيَد تــر ذة كورك مازيَ بةتانة جــايَ نيش قـةلَةم تورِةيَ خةتانة
تلمیح تلمیحات مکرر شاعر به آیات و احادیث ، اشارات صریح به اساطیر و پیامبران و امامان و آگاهی از رخدادهای متعدد تاریخی ، جملگی حکایت از اشراف نسبی شاعر به دانشهای زمان خود مینماید چنان که میگوید : شةرت بوو ضوَ شاثوور نةقاش كاري كةم زيَـــد و زاخــــانــــت وة مـــراوري كـــةم یا : ضوَ كةفتم لة دام دةورةيَ زةمانة قسةيَ طةرشيَوةس حيلةيَ هوومانة
گورانی و زبان شعری محقق است که کردی گورانی یکی از کهنترین و شیوا ترین زبانهای ادبی درمنطقه بوده که دیرزمانی نقش زبان شعری و ادبی در میان گویشوران متعدد کرد زبان در کوهپایههای زاگرس نظیر : لر ، لک ، کلهر ، جاف ، فیلی و ... از دزفول تا همدان از همدان تا کرمانشاهان و لرستان و ایلام و سنندج و شهرزور ، مندلی و خانقین و کرکوک ایفا نموده است . اکوپف از گوران شناسان برجسته معتقد است که تمامی باشندگان اردلان ( سنندج ) و ولایات تحت قلمرو آنان نظیر جوانرود ، مریوان ، اورامان و همچنین کردهایی که در کرمانشاهان میزیند نظیر کلهرها ، ایوانی ها ، کندولیها ، سنجابیها و حتی دیگر گروههای مردم جنوب کردستان در کل از یک نخستینه به نام گوران هستند . بر اساس مدارک و مستندات متقن نظریهی ظهور و رسمیت گورانی در نخستین سدههای دوران اسلامی و پیش از فارسی دری ، صورت نهایی را پذیرفته است . کشف شعر هرمزگان در سال 21 هجری و اشعار بهلول ماهی در قرن دوم هجری ، خود گواه این مدعاست . در باب علل برآمدن و بالیدن کردی گورانی عموماً ظهور دو سلسلهی کرد تبار حسنویه و بنی عیار و حمایت آنان از زبان گورانی درغرب کشور ( ایلام ، کرمانشاهان ، لرستان و ... ) و صبغهی آیینی گویندگان ( اهالی یارسان ) اشاره میشود چنان که سرهنگ دودان در قرن چهارم میگوید : سةرهةنط دةودان سةرهةنط دةودان ئةز كة نامـمةن ســةرهــةنط دةودان ضةنيَ ئيرمـانـان مةطيلم هةردان مةكــووشم ثـةري ئايين كوردان ترجمه : نام من سرهنگ دودان است با جمعی از یاران و مریدان جهت گسترش و احیای دین کردها درمنطقه کوشش مینمایم . اما این تمام واقعیت نیست آن چه از نظرها پنهان مانده و بدان پرداخته نشده است ریشهی این زبان درادوار گذشته و پیش از اسلام است . تاکنون ، ادباي سنتي بر اين باور بوده اند که فارسی دری ادامه و تحول یافتهی زبان پهلوی است اما دانشمندان معاصر با بازخواني منابع معتبر و دلايل متعدد اين نظر را مردود دانسته اند . استاد ذبیح الله صفا و دکتر ناتل خانلری معتقدند که زبان عامهی مردم مغرب و شمال ایران در قرون اول اسلامی ، پهلوی و لهجههای نزدیک بدان بوده .... و اصطلاح پهلوی یا فهلوی به زبانها یا گویشهای محلی که با زبان رسمی و ادبی فارسی متفاوت بوده اطلاق شده است . شیرویه بن شهردار و ابن فقیه همدانی ( درقرن سوم ) هفت شهر را پهلوی دانستهاند که عبارتند از : همدان ، ماسبذان [ شهر فعلی ایلام بخشی از آن بوده ] قم ، ماه بصره [ نهاوند ] صیمره [ نام شهری باستانی دراستان ایلام ] ماه کوفه [ دینور ] و کرماشان . وی سایر شهرها را نظیر : ری ، اصفهان ، کومش ، طبرستان ، خراسان ، سگستان ، کرمان ، مکران ، قزوین ، دیلم ، طالقان را پهلوی ندانسته است . دیگر آن که پرویز اذکایی که درحوزهی بابا طاهر شناسی و زبانهای غرب کشور سی سال پژوهیده است اذعان میدارد که کردی رکن رکین مادی میانه ( فهلوی ) است و نباید بنیاد این زبان و گویشهای آن را جدا از فهلوي انگاشت . از همه مهم تر شمس قیس رازی مؤلف المعجم ( قرن هفتم ) از علاقهی وافر اهالی عراق عجم ( بلاد پهلویون = غرب کشور ) به زبان و اشعار پهلوی و بی اعتنایی آنان به زبان فارسی دری شگفت زده میشود که چگونه مردمان این ديار از عالم و عامی شیفتهی ابیات اورامی ( يكي از چهار گويش گورانی ) میباشند و هيچ يك از غزلهاي فارسي دري براي آن ها جذاب نيست مگر : لحن اورامن و بیت خسروی زخمه رود و سماع خسروی همو درجای دیگر اذعان میدارد : « خوشترین اوزان فهلویات است که ملحونات آن را اورامان خوانند . » با این تفسیر هیچ شکی در باب پیوند ، وحدت و یگانگی گورانی با پهلوی باقی نمیماند و گرنه چگونه ممکن است درمیان گویشهای متعدد زبان کردی تنها توفیق معیار شدن برای گوراني فراهم شده باشد مگر این که گوراني در گذشتههای دور زبان ادبی یا رسمی بوده و پس از گذشت سالها و سیر تطور زبانی ، صیقل خورده و به عنوان زبان پخته و مهذب ، در دوران اسلامي نيز پذیرش عام یافته باشد . افول این زبان کهن در اواخر قرن سیزدهم هم زمان با ظهور کردی سورانی در مرکز و کرمانجی درشمال مصادف است که البته هنوز هم عده اي بدین گویش كهن طبع آزمایی مینمایند هر چند كه رونق آن چون گذشته نیست . امیدی نیز از آن دسته از شاعران وفادار به این زبان کهن میباشد که با استماع دواوین کردی نظیر شاهنامه کردی ، خسرو و شیرین ، خاصه اشعار ولی دیوانه و اقامت درمحل زیست گویشوران گورانی به غنای واژگان و زبانی خود پرداخته است . در ساختار و نحو اشعار ولی محمد رد و اثری از ارگاتیو ( ergative ) و ضمایر مؤنث و مذکر که از خصایص بارز گورانی است دیده نمیشود و از سوی دیگر نشانی از گویش شاعر ( خزلی ) نیز به جز در سطح واژگان شاذ یافت نمیشود . در واقع امیدی را میتوان آخرین حلقهی پیوند بین کردی گورانی و جنوبی ( فیلی ) محسوب نمود چه شاعر به خوبي توانسته است با به کارگیری واژگان و خصایص زبانی مشترک در گویشهای عمدهی جنوبی با محوریت گورانی نخستین گام را در جهت معیار سازی کردی بردارد . نياكان ما ، در عصر ارتباطات محدود و نبود مراكز فرهنگي و انجمن هاي ادبي در ميان انبوه گويش هاي كردي ، گوراني را به عنوان زبان ادبي برگزيدند كه به نوبهي خود اقدامي درخشان و پيشرو در آن دوران محسوب مي شود از اين رو اميد مي رود که کردهای جنوب با تکیه بر این تجربهی موفق دگر بار به زبان معیاری بیندیشند و بکوشند یکی از گویشهای بالیدهیکردی را که حائز سه ویژگی غنای زبانی و ادبی و گویشوران انبوه و پشتوانهی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی باشد به عنوان معیار برگزینند و با بهره گیری از گنجینهی پایان ناپذیر گویشهای کردی بی هیچ انحصار و فخرفروشی و تعصب ، فضاهای خالی واژگانی و نحوی را پر کنند تا از سویی آن زبان به غنای بی نظیر برسد و از سوی دیگر سایر گویشوران در آن سهیم باشند و احساس غربت و بیگانگی بسیار نکنند و بتوانند به آسانی یا با اندکی کوشش نظیر تجربهی درخشان کردی گورانی با آن ارتباط برقرار کنند . صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |